سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی
سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی

،‏قطار می گذرد

،‏قطار می گذرد»

ز غافلان چه شتابان قطـــار می گذرد! چه غافـــلانه ز مَستـان  بهــار می گذرد!

چه روزگار مدام است گرم گل چیدن! چه زود فرصــت انجـــام کــار می گذرد!

به سیل گل ننشسته، رسیـد تابستـــان نچیــده میوه،  بُتــا!  برگ و بـار می گذرد.

چنین که می وزد از دشـت باد پاییـزی چراست چلچـــــله دیـوانه وار می گذرد؟

نشست برف زمستان به بام «نافذ» و او بدون توشــــــه از این رهگذار می گذرد!

* * * * * * 

زمانه سخت پریشان و سخت بی پرواست زمینه  خالی و دشمـــــن سوار می گذرد.

مگر که دامن صحرا پر از شقایق نیست؟ چه حالت است بر این لالـه زار می گذرد؟

چراست کاکل گل های باغ طوفــــانی؟ چه صَرصَر  است که بر این دیــار می گذرد؟

سَـــــموم فتنه ی دجّــــال می وزد، امّا چه مست قافــــــله ی روزگار می گذرد!

* * * * * * 

محمّد علی مشایخی (نافذ) –اسفند ماه 1386


: صرصر = باد ویرانگر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد