سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی
سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی

*«عینک دودی»*


چندگاهی است تو را رهزن دین می بینم

روی پیشانی تو آنهمه چین می بینم


آسمان تو در اندیشه ی ما آبی بود

لیک امروز غباری و غمین می بینم


رنگها در بر چشمان تو از نیرنگ است

پشت دیوار، کمان دار کمین می بینم


نکند پیروی از بوق شیاطین کردی

که تو را با زغن باغ قرین می بینم.


عینک دودی تو داده ی دجالان است

خر دجّال به تحمیق تو زین می بینم 


جابجا می کند او زشتی و زیبایی 

این شرنگی است که با شهد عجین می بینم


دشمن از راه هنر ذهن تو را می بندد

هنر مبتذل اش را بزکین می بینم


خواهی آزاد شوی عینک خود را بردار

تا ببینی که تو را دوست ترین می بینم


محمدعلی مشایخی (نافذ)-آبان ماه ۱۴۰۱ شمسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد