سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی
سروده های   "نافذ"

سروده های "نافذ"

فرهنگی - علمی

صدای پای معلم

* صدای پای معلم*


من از قدوم تو بوی بهار می شنوم.

حدیث رویش و آهنگ کار می شنوم.


صدا، صدای لطیفی است، پنداری

ز دور، شُرشُری از آبشار می شنوم.


صدای گام تو بر سنگفرش راه کلاس

ترنّمی است که از جویبار می شنوم.


ز در در آیی و بی اختیار برخیزم

که خیرمقدم ات از هر کنار می شنوم.


به احترام تو برپا زده است مبصر جان

سکوت را به بلندای جار می شنوم.


غلام همّت آنم که حرفی ام آموخت

شعار حجّت پروردگار می شنوم.


چو از سیاحت گلزار باز می گردی

ز دامن و دهنت بوی یار می شنوم.


ز خاطرات و رهاورد بوستان گردی

بکن حدیث که من بیقرار می شنوم.


کلام "نافذ" و تاثیر مهربانی توست

که عشق را ز دلم آشکار می شنوم.


محمّد علی مشایخی(نافذ)


در سروده ی «صدای پای معلم» به دو حدیث اشاره نموده ام:

۱- حدیث نبوی، که: "الکُتب بساتین العُلما" کتابها بوستان های دانش پژوهان هستند.

۲- حدیث علوی، یا حدیث منتسب به امام علی(ع)، که: "من عَلّمنی حَرفاً فقد صیرنی 

عبداً "  هر کس کلمه ای به من آموخت، مرا بنده ی خود گرداند.

شرح صبر علی

* شرح صبر علی*


بیگانه جور و خویش جفا می کند عیان

یارب! دلم گرفته ز کردار این و آن


دُرّی گرانبهایم و این قوم بی تمیز

کمتر ز سنگ خاره گرفتند این گران


پامال حبّ جاه نمودند حقّ من

حال آنکه من علیّ ام و الله ترجمان


در کنج خانه گوشه نشینم نموده اند

حال آنکه من ولیّ ام و مولای انس و جان


از سوی من دو پیک نهانی روانه است:

اشکی به قعر چاهی و آهی به آسمان


ای چاه! راه آه و صبوری گرفته ام

وی دامن نخیل! شمایید محرمان:


صبری ولی چه صبری؟ غم گشته قوت و نان

صبری ولی چه صبری؟ آتش مرا به جان


صبری ولی چه  صبری؟  در حلق استخوان

صبری ولی چه صبری؟ خارم به دیدگان


محمّد علی مشایخی (نافذ)


۱- «فصَبرتُ و فِی العَین قَذیً و فِی الحَلق شَجَیً○ اری تُراثی نهباً»  (خطبه ۳ نهج البلاغه)