*"جوهر گزینش"*
روزی از روزهای تکراری
می گذشتم ز طرف بازاری
از بلندا نگاه می کردم
غرق اندیشه و گرفتاری
بعضی افسرده راه می رفتند
-حالتی بین خواب و بیداری-
خلق در خویش و راهشان در پیش
هر کسی بود در پی کاری
زان میان تازه مادری به میان
داشت با نورسیده گفتاری
سر فرو برده بود و می بوسید
زاده را با لطیف رفتاری
نوجوانی و ریز نقشی و نقش
در نظر بود نابهنجاری
رشته های خیال پاره شدند
روزنی باز شد به هشیاری
چون نگاهم ز امتداد افتاد
داشتم با خرد کلنجاری
کان حکیم آن زمان که می دادش
کرد اندیشه فوت و فن داری؟
این مقام اش به اعتبار چه داد؟
دکترا داشت یا تزی جاری؟
هیچ یک را نداشت اما داشت
جوهر مادری؛ فداکاری
مهرورزی بی طلب "نافذ" !
پرده پوشی و آبروداری.
محمد علی مشایخی (نافذ)