لیُنذِرَ مَن کانَ حیاً (یس/۷۰)
گزاره ی اول: من حرکت می کنم، پس من هستم.
گزاره ی دوم: من می اندیشم، پس من هستم.
گزاره ی سوم: من مبارزه می کنم، پس من هستم.
گزاره ی چهارم: من عشق می ورزم، پس من هستم.
گزاره ی قرآنی: من از جایگاه خداوند می ترسم، پس من هستم.
"چالش فلسفی"
دارنده ی اختیار هستم
پوینده و پای کار هستم
گفت آنکه نیافت خویشتن را:
"بازیچه ی روزگار هستم."
زین نقطه روم به نقطه ای دیگر
پس هستم و در گذار هستم!
بر باید و هست ها می اندیشم
پس هستم و هوشیار هستم!
چون با کژی زمانه می جنگم
پس هستم و استوار هستم!
هستم اگر از ترانه ام سرشار
ور عاشق بی قرار هستم!
...گویند چنین گزاره هایی
اما من از آن کنار هستم:
*از جاه و جلال یار می ترسم
پس زنده ی در شمار هستم
"نافذ" به رفیق فلسفی گفت:
گر شیعه ی هشت و چار هستم.*
محمّد علی مشایخی(نافذ)